يكي دو سال پيش توي يكي از صفحات اينترنت خاطراتي از حمید استیلی خواندم كه برايم خيلي جالب بود. مخصوصا نحوه قرارداد او با پرسپوليس و پوشيدن پيراهن اين تيم: تیر ۱۳۷۱. دفتر علی پروین؛ سورتمه...از این به بعد هرجا رفتید، پولتان را همان اول کار نقد بگیرید. خب قرارداد شما دو میلیون و دویست است. این دویست تومان نقد. بفرما این هم پیراهن پرسپولیس که دو میلیون می ارزد.
اين را علي پروين به او و محمد خاكپور گفته بود و آنها هم بدون اعتراضي پذيرفته بودند.
خودش هم تعريف كرده بود كه: در آن زمانی که به پرسپولیس رفتم تیم بانک تجارت به من ۵ میلیون برای قرارداد پرداخت میکرد ولی من به عشق پرسپولیس و علی آقا با ۴۵۰ هزار تومان بصورت اقساط با تیم پرسپولیس قرارداد بستم.
عجيب است؟ شبيه افسانه هاست؟ به روياهاي كودكانه ميماند؟ نه هيچكدام اينها نيست. اين واقعيت زندگي خيلي از فوتباليست هاي ديروز اين مملكت است كه اتفاقا فوتبالي به مراتب زيباتر و چشم نوازتر را به هوادارانشان تقديم مي كردند. اين عين واقعيت است، اگر باور نداري هروقت مسابقات پيشكسوتان برگزار شد، به آنجا سري بزن و از اوضاع و احوالشان بپرس.
از بي پولي هاي امروزشان. از اينكه بايد با موهاي سپيدشان پشت رُل يك ماشين قراضه بنشينند و براي شندرغاز دنده عوض كنند و مسافر جابه جا كنند. از اينكه وقتي بيماري سراغشان ميآيد انگار تمام دنيا روي سرشان خراب مي شود. چرا؟ چون براي اغلبشان هزينه هاي درمان سنگين است.
فوتبالي كه آن روزها ميديديم بسيار زيباتر بود و لياقت خيلي از آنها بازي كردن در بهترين تيم هاي دنيا بود. اما آن روزها فوتبال فقط عشق بود.
حالا نگاهي به ستاره هاي امروز بيندازيد. به اين تيمهاي پرطرفدار پايتخت كه پر است از بازيكناني كه به ظاهر ستاره هستند، اما كوچكترين كورسويي هم ندارند. ستاره هايي كه از تعصب و عشق فقط رنگ جوهر استامپ هيئت فوتبال برايشان مهم است . صفرهاي قراردادهاي واقعي و نه آنها كه در هيئت فوتبال ثبت ميشود.
بازيكناني كه ديگر هيچكس جز خودشان برايشان مهم نيست. يك زماني محمد دادكان ميگفت بايد در اين فوتبال را تخته كرد، اما هنوز خيلي ها به چنين باوري نرسيده اند، اما دور نيست روزي كه اين اتفاق هم رخ دهد و كركره فوتبال ما پايين كشيده شود.
روزي كه هيچكس ميل و رغبتي به تماشاي ميلياردرهاي هاي بي هنر نداشته باشد.
محسن رجبي